کنایه از خواب کردن اندک باشد. (برهان). چشم گرم ساختن و دیده گرم کردن و مژگان گرم کردن. (از آنندراج). اندکی خوابیدن. (آنندراج). اندک خواب کردن. (ناظم الاطباء). ابتدای خواب. (فرهنگ نظام) : فرودآمد از بارگی شاه نرم بدان تا کند بر گیا چشم گرم. فردوسی (از آنندراج). در نظر هنگامۀ شور قیامت جلوه داد لحظه ای کزخواب راحت چشم ما را گرم کرد. باقر کاشی (از آنندراج). غم بی دلبری بسیار بی آسایشم دارد گر آتش طلعتی میبود چشمی گرم میکردم. تأثیر (از آنندراج). عمر راحت دشمن ما رفت چون برق و نداد آنقدر فرصت که کس چشمی تواند گرم کرد. تأثیر (از آنندراج). رجوع به چشم گرم ساختن و چشم گرم شدن شود
کنایه از خواب کردن اندک باشد. (برهان). چشم گرم ساختن و دیده گرم کردن و مژگان گرم کردن. (از آنندراج). اندکی خوابیدن. (آنندراج). اندک خواب کردن. (ناظم الاطباء). ابتدای خواب. (فرهنگ نظام) : فرودآمد از بارگی شاه نرم بدان تا کند بر گیا چشم گرم. فردوسی (از آنندراج). در نظر هنگامۀ شور قیامت جلوه داد لحظه ای کزخواب راحت چشم ما را گرم کرد. باقر کاشی (از آنندراج). غم بی دلبری بسیار بی آسایشم دارد گر آتش طلعتی میبود چشمی گرم میکردم. تأثیر (از آنندراج). عمر راحت دشمن ما رفت چون برق و نداد آنقدر فرصت که کس چشمی تواند گرم کرد. تأثیر (از آنندراج). رجوع به چشم گرم ساختن و چشم گرم شدن شود
غضبناک شدن. (فرهنگ نظام). - چشم سرخ کردن به چیزی یا بر چیزی، کنایه است از نگریستن بتمام شوق و رغبت، و شیفته ومجنون او بودن. (آنندراج). با شوق مفرط دیدن. (فرهنگ نظام) : برخسار تو چشم کردیم سرخ از آن اشک ما لاله گون میرود. کمال خجندی (از آنندراج). بهر گلرخ که کردم سرخ دیده کنون از هر مژه خونم چکیده. جامی (از آنندراج). ، طمع کردن. (آنندراج)
غضبناک شدن. (فرهنگ نظام). - چشم سرخ کردن به چیزی یا بر چیزی، کنایه است از نگریستن بتمام شوق و رغبت، و شیفته ومجنون او بودن. (آنندراج). با شوق مفرط دیدن. (فرهنگ نظام) : برخسار تو چشم کردیم سرخ از آن اشک ما لاله گون میرود. کمال خجندی (از آنندراج). بهر گلرخ که کردم سرخ دیده کنون از هر مژه خونم چکیده. جامی (از آنندراج). ، طمع کردن. (آنندراج)
چشم گرم ساختن و چشم گرم کردن. (از آنندراج). دیده گرم شدن. (آنندراج). خواب رفتن اندک و اندکی خوابیدن. (ناظم الاطباء). ابتدای خواب. (فرهنگ نظام). - گرم شدن چشم راحت، کنایه از اندکی استراحت کردن و دمی آسودن: دمید صبح ونشد گرم چشم راحت ما سپیده دم نمکی بود بر جراحت ما. اهلی شیرازی (از آنندراج). رجوع به چشم گرم ساختن و چشم گرم کردن شود
چشم گرم ساختن و چشم گرم کردن. (از آنندراج). دیده گرم شدن. (آنندراج). خواب رفتن اندک و اندکی خوابیدن. (ناظم الاطباء). ابتدای خواب. (فرهنگ نظام). - گرم شدن چشم راحت، کنایه از اندکی استراحت کردن و دمی آسودن: دمید صبح ونشد گرم چشم راحت ما سپیده دم نمکی بود بر جراحت ما. اهلی شیرازی (از آنندراج). رجوع به چشم گرم ساختن و چشم گرم کردن شود